از صبح بیدار شدم ، موهام بوی مارشملو میدن، لاک رنگ بنفشی که هیچ وقت نمیزدم ، زدم، موهامو سشوار زدم، گشتم یه اهنگی که دوست دارم رو گذاشتم که بشنوم دارم سیگار میکشم تا بارونی جدیدم که دو سال بود نشون کرده بودم بخرم برسه و چایی ام طبق معمول یخ زده، تهران بهم حس خونه میده با این که دیگه شهرر من نیست ، درست مثل تو ، دارم اماده میشم که پامو بزارم توی خیابون های تهران تا یک بار دیگر شهری که متعلق به من نیست ولی دوسش دارم رو ببینم.