من به همه چیز نمیخندم ،موهام بلوند نیس،کفشام صدا نمیده تق تق که یادت بمونه ،بوی توت فرنگی و صورتی و فانتزی واسه من نیست،
پولک های برق برقی ،دلبری،چشمک و ناخناهای فرنچ شده ،بوی عطرای تند و تیز نه ،نیست واسه من نیست
بوی پیاز داغ و قرمه سبزی سر ظهر و صدای جارویرقی و قل قل توی دیگ،شیشه های مرتب توی یخچال ،مهمونیای خونوادگی هم واسه من نیست.
از خونه ی من صدای پیانو نمیاد،تو ارکستر سمفونیک فلان نمیخونم،کتاب ننوشتم،تابلو توی فلان گالری ندارم،با کارت های بانکی
ددی لباسای کولی طور نمیپوشم که باحال باشم،فلسفه نمیدونم
من هیچ کدوم ازین ها نیستم و نمیخوام که باشم،من حرف زدن بلد نیستم،املای کلمه هارو نمیدونم،جایی که باید کاری ازم بر نمیاد خیابونا رو بلد نیستم. من هیچوقت کافی نبودم و راه به راه میخورم توی دیوار و اینا بیشتر میفهمم،
من کافی نیستم و به تمامی زن های دنیا باخته ام.