این پست میتواند ادامه ی پست قبل باشد، میتواند نباشد.
صفحه را باز کردم، توی اشپزخانه میم نشسته ام، چایی رو به رویم طبق معمول یخ کرده و من حس خالی بودن دارم، نه تهی بودن، شاید سبک بودن که چون عادت ندارم ، برایم عجیب است، عجیب است که ادمی چیزهایی را که عادت نداشته یا نکرده است را عجیب بپندارد، مثل یک شنونده ی خوب، ذوق صحبت راجع به موضوعات حدید، یک خواب نصف نیمه ی ظهر پنج شنبه، یک مهربانی لطیف مثل ماست بدن هلو، که به عقیده میم شهوانیست به عقدیه ی من نرم و مهربان. چیزها برای هر نفر فرق دارد تصور کنید یک خانه ی ثابت با ادم عای متفاوت را، احتمالا اگر من باشم نشسته ام و چایی ام یخ کرده، میم باشد راجع به پرده های زرشکی حرف میزند، نفر دیگر احتمالا کنش های دیگری دارد، یعنی میخواهم بگویم تجربه ی زیست در یک جای یکسان برای ادم های متفاوت و رویکردشان به موضوع که مثلا همین خانه ، دارم از موضوع اصلی فرار میکنم، هرگونه ارتباط ساختن، این بار ادمی را به جای خانه فرض کنید، کنش این ادم نسبت به ادم مقابل فرق دارد و حتی رویکرد دیگران نسبت به این ادم و این شگفت انگیز است، که با توجه به این که از دید بیشتر انسان ها تکراری است اما متفاوت است. مثلا اگر میم راجع به بوی هلو نظر بدهد با نظر الف، م.م،والف.الف والف .ب، فرق دارد . بوی هلو همان است، نظر ان ها متفاوت و روش بیان و انتقال ان در ان ها متفاوت هست، پس هرچیز یک بار اتفاق میافتد و دیگر تکرار نخواهد شد حتی اگر ادم های یکسان مجدد تلاش کنند که نظریه ی متفاوت نسبت به بوی هلو ابراز کنند ، باز مشابه بار قبل نیست، چرا که فشا و مکان و رویکرد انسان مقابل و خود ان ها متفاوت شده است.و میزان نگاه کردن و متوجه شدن و درک کردن ابراز و بیان و شیوه ی انتقال، فرایندیست که منجر به اگاهی از فرد رو به رو میشود و شاید حتی بتوانیم دیدگاهش را با تمام تکرار نشدن هایش بسط دهیم به نوع ابراز و درک ان فرد به محیط و پیرامون ان شخص، که باز تا حدود زیادی احتمال خطا دارد اما شدنیست، پس شناخت دیگری با گوش دادن و نگاه کردن و درک کردن از تمامی فرایند های انتقالی صورت میگیرد. رویکرد من از زمانی که هوشیاری اندکی نسبت به ادمی یافته ام تغییر کرده است، گرچه ممکن است راهی تکراری به نظر بیاید اما قطعا تکراری نیست.