صفحه ی پنج
صفحه ی پنج

صفحه ی پنج

گله ی گوزن ها

درست ایستاده ام میان جنگلی از گوزن ها، 

درخت ها نشانه رفته اند به آسمان، سبز

بوی خاک و باران پیچیده بر تن، بوی میوه های قرمز میدهد، انگور، شراب

چند سال این میانه ایستاده بودم تا ماه کامل شود؟ نمیدانم.

درست بعد از اولین کامل شدن ماه،  موج، موج دریا  ریخت به پایم


با نهنگ ها میرقصم، میان موج و جنگل و درخت و شب مرا در آغوش گرفته

و ستارگان، قلب العغرب، نسر، رجل الجبار، دور سرم میگردند

و قبایل سرخ پوست به دور آتش برای  ام رقص برپا کرده اند


برگشتن به تن، بوی زندگی، جریان خون توی رگ، حرکت هوا از بین ریه ها

و گردش، گردش خون و گرما

شکل و فرمی از ماندن، بودن، دیده شدن





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد