صفحه ی پنج
صفحه ی پنج

صفحه ی پنج

یک

یهو چش باز کردم دیدم افتادم توی کارتن وسط خیابون

دندونام داره یکی یکی میریزه رو زمین

پیرهن تنم رو در میارم میکشم رو خونا ،دندونا تا تمیز کنم

پا میشم میبینم تنم شده سفید

پیرهنو پرت میکنم تو اشغال دونی رو به روم

نه نمیوفته توش

پا مبشم برم پیرهنو حودم بندازم تو سطل

رو برف داغ داغ راه میرم

داره پاهام سر میخوره میره پایین

سینم شره میکنه رو پام

صورتم کش میاد آب میشه رو سینم

نگا میکنم میبینم یه بچه گربه با چشای سبزش داره نگاه میکنه

زل رد تو چشم ،زل زدم تو جفت چشاش

چشام کش میاد رو زمین 

آب میشم تو برف

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد