صفحه ی پنج
صفحه ی پنج

صفحه ی پنج

چهار

میگن اگه چیزی رو میخوای باید به چله بشینی

ده، یازده ، دوازده، 

در کمد رو باز میکنم 

پیرهن بلند مشکیم رو در میارم

نگاه میکنم تو چروک های پیشونیم

لباسم رو در میارم و زل میزنم به گلوم

همون جا که میگن چاکراه گلو 

بلند بلند میشمرم 

سیزده،چهارده،پانزده

که یهو ضبط برای خودش روشن میشه

میرم جلوی آینه اینقدر که نفسم بخار کنه بشینه روش

میشینم کف زمین زار میزنم زار

نمیدونم چرا گونه هام داغ میشه ولی خیس نه

دستم رو میگیرم به لبه ی تخت که تن لشم و بکشم بالا

استخون به استخون صدای تنم رو میشنم  

سی، سی و یک ، سی دو ،سی و سه

چهل روز  خیلی زیاده برای من که همه ی استخونای تنم شکسته

با دستام برچسب های دوخته شده روش رو پاره میکنم

خون میریزه رو پاهام، رو زمین

میدونی قبل اینکه بخوای چله بگیری 

باید فکرات رو کرده باشی 

و گرنه که تو روز پنج زاییدی

من فکرام و کرده بودم که بشه چهل

پیرهن مشکی بلندم رو تن میکنم

میشینه رو بدبختیام

رو برهنگیام

میرم رو به روی آینه 

بخار نمیشینه روش


P.S

•Party Girl by Michelle 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد