صفحه ی پنج
صفحه ی پنج

صفحه ی پنج

شش

‎اگه کاندوم توی کشو بود

‎یا بابام اونشب خونه نبود

‎من الان اینجا نبودم

‎من خیلی تصادفی به دنیا اومدم

‎من حاصل تصادف و ترسم

‎من کورتاژ شده بودم

‎توی جنینی توی شکم مادرم

‎فقط فرقش این بود که زنده به دنیا اومدم

.....‎

چشمام ضعیف شده

‎الان که میخوام این نخ سفید لامصب و بکنم تو سوراخ سوزن نمیتونم

‎اره خوب با یه دست سخته

‎از انگشت اشاره ی سمت چپم شروع میکنم

‎میدوزمش به دستم

‎دونه دونه انگشتام و میدوزم به دستم

شانس اوردم مچ تا شونم یه تیکه سالم از اب در اومده

چون دوختن درد داره، 

کلی طول کشید که تا همینجاش و با دهنم جمع و جور کردم

برای من جای خیلی چیزا با هم عوض شده

برای همین روی کل اینه های خونه پارچه ی سفید کشیدم

تموم پرده های خو نه رو کشیدم

نخواستن مادرم نه این که برام کافی نباشه بود

بعد  یهو به خودم اومدم

دیدم ادما دارن بهم سنگ پرت میکنن

تا حالا سنگسار دیدی!؟

....

نمیدونم چرا یهو نشستم خودمم و سر هم کردم

شاید چون میخواستم برات

اون پیرهن سفید رو که دوست داری بپوشم

اون پیرهن سفیده که هیچ وقت نمیبینی

دیگه این که سنگ بخوره تو فرق سرم

تو سیاهی چشام

توی گلوم برام فرق نداره

گیرم که من بشینم اینجا 

مثه قوری چینی گل سرخی مادر بزرگم 

این جا خودم و برات بند بزنم

وقتی قرار نیست

توی این قوری گل گاو زبون ، به لیمو 

برات درست کنم و بخوری

...

من یه مشت گوشت و خونم که نشستم

با دندون و خون خودم رو بند زدم

داشتم برات میگفتم من تصادفی به دنیا اومدم

حتی توی شکم مادرم پچ پچ نخواستنم بود


http://s3.picofile.com/d/7557640321/6ce38081-4b77-4694-902b-eef8154bc270/Kalm%C3%A1r_P%C3%A1l_Szomor%C3%BA_Vas%C3%A1rnap_Gloomy_Sunday_.mp3


https://soundcloud.com/natia19892/bjork-gloomy-sunday-1

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد