صفحه ی پنج
صفحه ی پنج

صفحه ی پنج

دوازده


وایسا 

باید برات صندلی بیارم

اون چراغ پشت سرت و خاموش کن

اره ،نور باید رو من باشه


بیا بیا بشین اینجا


باید از اینجا برات بگم

از سر داستان گوش کن


وایسا

اول باید اینارو کوتاه کنم

حالا خوبه زمین شده سیاه

وقتی چشام و باز کردم

روزی که پرستار با پس گردنی زد 

پس سرم که اب بالا بیارم

دیدم نافم دارن میبرن

صبر کن صبرکن

بذار  این چشو از حدقه  دربیارم

خیلی داره تکون میخوره


اره بیا

بیا نگه دار تو دستت

نترس زل نمیرنه بهت

اره داشتم میگفتم برات

چقدر قرمزش تیرست

به خاطره سیگاراست یا غلظت خون!؟


مهم نیست

اونجوری نگا نکن

اره

بذار این موهای روی زمینو جمع کنم

تازه همه چسبید به دستم ولش کن

بذار همینجور باشه اصن

انگار صدا صدای خودم تیست دیگه

اینجوری نمیگم که من

فک کنم اگه این زیر و بتونم ببرم

نه نه کمک نمیخوام بشین

میتونم  چیزه خاصی نیست

اره 

اون چیزی که فک میکنی نیست

بشین سر جات!

اره الان بهتره

شبیه تره

حالا مهم نیست

میدونی همیشه میگم ادم به حاشیه نیاز نداره

میگم حاشیه یاده اعماو احشا میوفتم

نافرو میبینی!؟از همینجا تلپ کندنم

انگار با چاقوی کند بریدنش

امعا و احشا چه شکلیه!؟

من بچه بودم فک نمیکردم به ناف!

که نافم به کجا بنده

بذا  اووووه

وصله امعا  و احشاست که


بشین ولش کن 

این کثافت به همین راحتیا جمع نمیشه

شنیدی ادما همو میخورن!؟

گوشت ادم!؟

یادته تیتر روزنامه ها بود!؟

از همون تیترا

که فلان بچه رو آل برد!؟


صبر کن

به نظر تو این نباید اینجوری باشه

نگا کن

ساق پارو اگه حذف کنیم

بیا بگیرش

نگه دار 


اونجوری نگام نکن

همه همینجوری گهن فقط روشو پوشوندن

ترسیدی!؟

 خوب منم بچه بودم ترسیدم

نفس عمیق بکش

کلافه شدی!؟

نفس عمیق بکش

نگام کن خوبه

بذار زمین اونا رو

 

نترس 

چیزی نشده فقط من و آل برده بود 

سر زا



https://soundcloud.com/projektaurea/woven-hand-05-horse-head-16


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد