صفحه ی پنج
صفحه ی پنج

صفحه ی پنج

لاشه

داره صبح میشه با سعید و سیا و دو نفر دیگه که هنوز اسمشونو نمیدونیم نشستیم تو اتاق که تصمیم بگیریم به همون حال مریضی که گیر کردن رهاشون کنم یا بقیه ی زندگیشونو بنویسم مشکل اینجاس که نمیدونیم وضعشون بهتر میشه یا بدتر...