صفحه ی پنج
صفحه ی پنج

صفحه ی پنج

اولین باری که دیدمش ، ده ، نه سال پیش بود، بهش گفتم خیلی دیشب حالم خراب بود، همه ی شماره هامو بالا پایین کردم ، هیشکی نبود که دلم بخواد باهاش حرف بزنم. حالا ده سال بعده و من تلفنی زنگ میزنم به یه مشاور و میگم قبولت ندارم فقط حرفامو میزنم ، نظر نمیخوام و تلفن رو قطع میکنم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد