صفحه ی پنج
صفحه ی پنج

صفحه ی پنج

۲-۱


وقتی باهاش حرف میزنم انگار صدای چند نفر دیگه توی مغزم بلند بلند اکو میشه، اون لحظه انگار من خودم نیستم، انگار تمام حس های مزخرفی که برام گذاشتن ان، ناکافی بودن، تنهایی، درک نشدن، عدم داشتن ارزش و اعتبار 

وقتی دهنم رو برای سوال جدید باز میکنم میم از پشت سر دهنمو میگیره، وقتی که دوست دارم ، رفتن فلانی رو میبینم و غم دنیاست، وقتی نه فعلا میشنوم انگار الف داره از همه جا محو میشه، صدای خواسته نشدنم از دور میپیچه تو سرم، وقتی جوابمو دیر میده انگار شده میم که برای کار نکرده یا کاری که خودش کرده داره مجازاتم میکنه که خودشو ازم بگیره، وقتی حس امنیت دارم احساس میکنم قرار هیچ وقت بهم زنگ زده نشه، این وسط صدای م. م بلند میشه که از چی میترسی و من بلند داد میزنم از اینکه دوسم نداشته باشن و تنها بمونم و خودش تنهام بذاره، من دلم نمیخوااااد نه کسی باشم، بلاتکلیفی کسی باشم.از خودم عصبانی ام از این که جفت پا همونجاها واینسادم خدافظی نکردم و تحمل کردم و ریختم توی خودم، از خودم متنفر میشم وقتی برای همه جنگیدم ، جز خودم،حالا مجبورم برای هر جوابی که میشنوم و هر حرفی که میزنم  بترسم ، عصبانی شم ، سکوت کنم، بیوفتم به اینکه کافی نیستم باید تلاش کنم یا فرداش ۵ ساعت پیاده راه برم تا صدای اینا رو توی مغزم خاموش کنم، که بتونم صدای سین رو بشنوم درست بشنوم ، بدونه کثافت و لجن های مغزم، بعد بلند شم وایسم سر جام لبخند عمیق نکشم روی صورتم خاطره هام دیگه به نظر بامزه نیاد دردهامو یه جوری تعریف نکنم انگار هیچیم نشده، برم بشینم سر میز دو نفره و نتونم حرف بزنم ، زل بزنم ، چون خاطره هام کثافت، چون گذشته کثافت، حالا یه ادمی ام که یه سری چیزاش تغییر کرده  ، ولی نمیتونه پازلو بچین کنار هم و حس این که یه کاری نکنم گند بزنم هم بذارم تو جیب بغل سمت چپ ام، با اینکه اون همه گندو من نزدم یا اگه من زدم مگه بقیه چیکار کردن؟ خوب منم گند بزنم، دنیا به اخر نمیرسه، حالا وسط یه جایی ام که باید تصمیم رو بگیرم ، همه ی ترسا توی کوله پشتیمه، هندزفریم توی گوشم مدام داره میخونه:


If you loved me
Why couldn't you find a way?
If you love me
Why shouldn't I beg for you to stay?
Like you jewelry
Oh, haven't I lost my shine?

How you used me

How you moved me


مدام توی ذهنم میگم سین قرار نیست تموم اون ادم ها باشه

قرار نیست اون رفتارهارو با من بکنه

یه ادم جدیده با اخلاق جدید این ها الگوهای قبلی نیست

اازون طرف مشتمو توی دستام فشار میدم که نکنه بذارم یه جای دیگه به گا برم

که صدای بینی عملی میاد که تو اینبار تنها نیستی، تو این دفعه حرف میزنی، تو میتونی تصمیم بگیری

روی پامو نگاه میکنم تصویری که جدید زدمو نگاه میکنم که یادم نره بالاتس بین دل و مغزمو نگاه کنم

مدام ترمز دستی احساسمو میکشم

مدام دارم با حس این که دوستم ندارن میجنگم

مدام دارم سعی میکنم که منطقی باشم

مدام دارم سعی میکنم وقتی توی چشماش نگاه میکنم گریه نکنم

مدام دارم سعی میکنم کارهاش رو به کارای بقیه تفسیر نکنم

ازون ور یکی داره  داد میزنه همونی رو که میبینی باور کن زن چندبار دیگه این وسط میخوای وایسی،  تو قوی نیستی، ظاهرت قویه، 

ازون ور رو به روم یه تصویره که میگه از پسش بر میام، ته اس ، اشک و آهه

ازون پشت داد میزنه که قرار نبود اینبار با اشک و آه و غم باشه

رو به روییم جواب میده که این اسک و غم و آه برای این آدم نیست

اروم برو جلو، نفس عمیق بکش، تو دوست داشتنی هستی، ما پستتیم

تو قرار نیست بگا بری

و اون از پشت سر فریلد میزنه که این ادم قراره تورو بد بگااا بده

و حالا من  باید برم بشینم ، توی چشماش نگاه نکنم، یه جوری بشینم که انگار من اونجا تنهام و این صداها نیستن، برم و لال شم، نتونم مثل قبلنم یه چیز با مزه بگم

ولی اگه قراره من همه ی این ادم ها رو با خودم ببرم، ترجیح ام که متوجه باشم صدای سین نیست، یا اگه هست صدای خودش رو بشنوم

من از بلاتکلیفی متنفرم اما یه حس ترسناکی توم فریاد میکشه که پا پس نکش ، زمان بده

باز از پشت سر داد میزنه که زن این همه زمان دادی چی عوض شد؟

صداها رو ریختم توی کوله پستی دارم سعی میکنم زیپش رو تا جایی که میشه بکش بالا

از مشت ام داره خون میچکه

اما سعی میکنم صدای پشت سرمو درست بشنوم که کواظب خودت باش، احساست رو کنار مغزت نگه دار، با همون سرعتی که باید برو جلو

صدای نفر رو به رویی رو گوش کنم که میگه نترس، فوقش ریدی، تو انتخاب کن، حرف برن، اینبار اگه حتی بگا بری تنها نیستی

صدای هندزفری رو بلند میکنم


So go, stay
Something so moving
As time waits
You'll come to your senses
My blind faith
Keeps me so honest and true


بلند میشم ، لبخند نمیزنم ، لباسمو انتخاب میکنم، یه نگاه به تصویر روی پام میکنم، این بار اگه قرار با مغز بخورم زمین یه جور بهتر میخورم

این بار سعی میکنم همون صدایی که هست رو بشنوم، حداقل صدای خودش، چه بد باشه چه خوب ولی صدای اون باشه، قرار نیست ترس هام باشم، قرار نیست تنها باشم ، خوب میدونم که اگه انتخاب قراره بکنم باید بکی باشه که من رو با جفت پاهاش بخواد، زمان میدم

چیزی که ازش فرار میکنم، اما زمان به خودم


Shame, blame
Words like these fester

And I pray
For no change in seasons
I hate rain
Don't let me drown in this room

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد